چه خوش خیال بودم

که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکومم

به حبس ابد!!

به یکباره جا خوردم

وقتی زندانبان به یکباره بر سرم فریاد زد

هی

تو….

آزادی!

و صدای گام های غریبه ای که به سلول من می آمد. . .

 

چه خیال شیرینی بود


†ɢα'§ : خیال, حبس ابد,
پنج شنبه 13 خرداد 1392 1:28 |- mohadese -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد